نردبانی رو به آسمان

ساخت وبلاگ

هرکس تو این دنیا از چیزی لذت می بره ، فک کنم چیزی که بابای من ازش لذت می بره فعل امره :) نردبانی رو به آسمان...
ما را در سایت نردبانی رو به آسمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nargesiidelneveshte بازدید : 20 تاريخ : جمعه 7 بهمن 1401 ساعت: 21:45

چه شد که ناتمام ماند ؟ بلندی های بادگیر درون کمد حبس شد دلیلش هم وضعیت جسمی نابسامان من بود که مجبور شدم مدتی از خونه دور بمونم واضح تر بخوام بگم منظور از دور خونه ی خاله و منظور از نابسمان استفراغ های حاصل ترس و اضطرابه . که البته با بازگشت به خانه دوباره تشدید شد تا اونجایی که مجبور شدم از روانشناس و نهایتا از دکتر گوارش کمک بگیرم ، به هر حال الان که تقریبا در دوره ی نقاهت هستم علاقه ای به باز کردن کتاب که قطعا شامل انبوهی از کلماته ندارم و با کمال تاسف باید بگم که بلندی های بادگیر هم مثل گوژپشت نتردام حبس شد ! + نوشته شده در  سه شنبه هفتم شهریور ۱۳۹۶ساعت 20:52  توسط نرگس  |  نردبانی رو به آسمان...ادامه مطلب
ما را در سایت نردبانی رو به آسمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nargesiidelneveshte بازدید : 88 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 23:01

  مرگ پایانی ترین ایستگاه زندگی اتاق غرق در تاریکی شده بود پشت پنجره ی بسته ی اتاق زندگی جریان داشت و آدم ها سرشار از روزمرگی بودند ، اما درسوی دیگر پنجره فقط سکوت و تنهایی بود . تاریکی اشیا را چنگ می انداخت و اندوه اکسیژن را می بلعید . در دل تاریکی دو تیله ی سیاه جان دار می درخشیدند چشمانی که در سیلاب اشک غرق شده بودند دخترک نحیفی در میان اتاق زندانی شده بود اگرچه شاید اتاق تنها زندان او نبود بلکه جسمش رنج آورترین محبس تاریخ بود . دو تیله ی سیاه جان دار به پنجره بسته خیره شدند سپس به نرمی پاها جسم را به سمت پنجره کشیدند و دست ها با گشودن پنجره نور عصرگاهی را به داخل اتاق دعوت کردند باد ملایمی موهای دخترک را نوازش کرد و پرده را به رقص واداشت رقص پرده بی مفهوم نبود تیله های سیاه جان دار رقص پرده را می پاییدند گویی که پارچه ی تیترون سفید رقص مرگ می کرد و زندان جسم را برای پریدن آماده می ساخت پس دخترک با یک پرش کوتاه بر لبه ی پنجره نشست و با فشار بسیار پرده را از سینه ی سقف درید و به دور خود پیچید سپس به پایین نگاهی انداخت انگار زمین آغوش خود را برای دخترک باز کرده بود پس به تامل پایان داد و خود را با پرشی جسورانه به زمین رساند . پس از سقوط پرده با رگه های خون نقاشی شد و از آن محبس جسم جز بدنی متلاشی باقی نماند دو تیله ی کوچک سیاه درخشش خود را از دست داده بودند و این بر مرگ گواهی می د نردبانی رو به آسمان...ادامه مطلب
ما را در سایت نردبانی رو به آسمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nargesiidelneveshte بازدید : 77 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 23:01

 

خدایا من بنده ی ناسپاسی هستم همه ی اینها به این دلیل است که به اندازه کافی احمقم و به اندازه ی ناکافی بهره برنده از هوش . خدایا امشب حرف هایی زدم که درست نبود ، همه اینها به خاطر ظرفیت کم من در تحمل مثلا مشکلات زندگی ام است .
خدایا خیلی خیلی بدجنسی کردم اما کوتاه عذرخواهی می کنم

"منو ببخش"

به من سپاس گزاری را بیاموز

و ظرفیت من را در تحمل مشکلات افزایش بده

+ نوشته شده در  شنبه بیست و پنجم شهریور ۱۳۹۶ساعت 23:51  توسط نرگس  | 
نردبانی رو به آسمان...
ما را در سایت نردبانی رو به آسمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nargesiidelneveshte بازدید : 93 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 23:01

مارنی آنا سارای من بود :(

"من همیشه دوستت دارم"

اگرچه مارنی به گذشته ای دور تعلق داشت اما سارا شاید تنها دختری از شهر اوهام بوده باشه .

شاید ...

+ نوشته شده در  یکشنبه یازدهم تیر ۱۳۹۶ساعت 13:31  توسط نرگس  | 
نردبانی رو به آسمان...
ما را در سایت نردبانی رو به آسمان دنبال می کنید

برچسب : وقتی,مارنی,آنجا, نویسنده : nargesiidelneveshte بازدید : 88 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 4:53

امروز به صورت کاملا اتفاقی و بدون هیچ بر نامه ای اقدام به ساختن وبلاگ کردم اما واقعا چرا ؟ شاید لازم بود یه سری حرفایی که تو مغزم دست و پا گیره رو تو یه سبد بریزم سبد بلاگفا ! حالا چرا اصلا یه دفترچه ی یادداشت معمولی یا الکترونیکی رو امتحان نکردم نمی دونم فقط می دونم که باید ذهنمو از چرندیات خالی کن نردبانی رو به آسمان...ادامه مطلب
ما را در سایت نردبانی رو به آسمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nargesiidelneveshte بازدید : 97 تاريخ : يکشنبه 11 تير 1396 ساعت: 4:07

عصر که با این کتاب به سمت خونه اومدم فکر نمی کردم اونقدر مجذوب قصه بشم که تا صبح نشده تمومش کنم .

" این پایین ، روی زمین ، پر از گل های لاله و آن بالا ، رو به آسمان ، پر از دریای آبی ! 

کاش نردبانی داشتیم که ازش بالا می رفتیم و می رسیدیم به آسمان ! "

ای کاش :)

+ نوشته شده در  یکشنبه یازدهم تیر ۱۳۹۶ساعت 1:27  توسط نرگس  | 
نردبانی رو به آسمان...
ما را در سایت نردبانی رو به آسمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nargesiidelneveshte بازدید : 92 تاريخ : يکشنبه 11 تير 1396 ساعت: 4:07